روزی با تو به آسمان پر می کشیدم و همه زیباییهای عالم بالا و پایین را با تو و درکنار تو تجربه می کردم اما با رفتنت غمهای عالم را به دلم ریختی و قعر جهنم را با بی تویی تجربه کردم.
تو بهترین هدیه خداوند به من بودی .ای کاش بیشتر قدر تو را می دانستم ،کاش بیشتر نگاهت کرده بودم،کاش صدایت را به گوش جان بیشتر می سپردم،کاش نگاه پرمهرت را همیشه داشتم اما...
فریب شیطان چه ساده تو را از من گرفت .چه ساده گلستانمان به آتش تبدیل شد.
چه ساده بین ما که یکی بودیم فاصله انداخت و تو آنقدر دور شدی که دیگر ندیدی ،نشنیدی و دیگر برایت قابل حس ودرک نبودم .آنقدر فاصله زیاد شد که فراموشم کردی و به وصال دیگری شتافتی ؛آنقدر غرقش شدی که نه فریادم ،نه اشکم،نه لبخندم و نه حتی التماسهایم را نمیدیدی و نمی شنیدی.
لعنت بر شیطان کنم یا برافیون .برهردو لعنت که با هم تو را از من گرفتند.
حالا نه تو ،که دلتنگیهای تو را دارم و یاد تو ؛که بال پروازم می شوند به عالم خیال و با خیال تو به عرش می رسم اما ؛ با لبخند تلخ و زشت ابلیس بد طینت یادم می آید تو نیستی و به دنیای واقعی می آیم و تو را ندارم ...
بی تو چه کنم؟ قرار بود با تو کامل شوم .با تو خوشبخت باشم و با تو و در کنار تو بمیرم .اما حالا...
چگونه این بار سنگین را بر شانه های خسته و رنجورم تحمل کنم.تو توان تحملم بودی ،تو قدرت خداوند درمن بودی .بی تو نه تاب و تحملی و نه قدرتی دارم.
کاش زمان برگردد ،کاش تو دوباره بودی و آن روزهای شاد ؛نه!حتی در تلخ ترین روز زندگیم کاش تو دوباره تکرار شوی ،روزی که تو را اسیر افیون دیدم .تو که نشان خداوند بودی برایم روی زمین .
کاش بودی، چون امروز می دانم تو چگونه اسیر دام ابلیس شدی و چطور در پی لبخندش رفتی. امروز می دانم با تو چه کرد و تو با خود چه کردی.کاش بودی تا دستت را بگیرم و به راهی که امروز شناختم با خود می بردمت و به جای دوزخِ بی تویی به بهشت با تو بودن سفر می کردم.
امروز می دانم شادی من و تو ،شادی من و تو ها ، چه درد عظیم و سنگینی است بر دل شیطان رجیم.
کاش تو هم بودی و می دیدی فرشته خویی که می داند راه مقابله و گریز از دام شیطان را،تا با کلام او به دنبال نگاه او به سبزترین دشتها می رفتیم و به جای درد و رنج ،آوای شادی و با هم بودن سر می دادیم.
ای کاش آنان که هنوز به فراق و نیستی نرسیده اند قدر این وصلها را بدانند .
ای کاش به جای حلوای نسیه شیطان سیلی نقد را انتخاب می کردند و به آنچه هستند و دارند قانع باشند تا دردی چون درد امروز مرا هرگز تجربه نکنند .
می گویند شکر نعمت نعمتت افزون کند،پس ای کاش شمایی که این غمنامه را می خوانید بدانید قدر آنچه روزیتان شده و تا دیر نشده از بیراهه ای که در آن افتاده اید به اشاره پیر کنگره به راه آیید.
راهتان پر نورو بی خطر
سفر بخیر همسفر